اولین ها
بعد این همه مدت این اولین باری بود که اینطور می خندیدی.. امروز م برای اولین بار دست چپتو بلند می کردی به سمت دهن کوچولوت می بردی و می مکیدی. قبلا هم چند بار انگشتتو مکیده بودی اما وقتی می ذاشتمت رو دوشم می تونستی این کار و انجام بدی..اما امروز می مکیدی و صدا در می اوردی و خودت ذوق می کردی.. راستی امروز رفتیم خونه عمه جون هاجر و بردت حموم . اخه آناجون رفته بوذ مشهد. البته اول بهسا جون بعدش علیرضا جون و بعدش نیکا جون و آخر نوبت تو شد..آخه تو خوابیده بودی مامانی خاله جون نسیم هی مماختو فشار داد تا بیدار شی خواب خواب بودی بهسا 8 ماهشه دختر خاله جون نسیم علیرضا 7 ماهشه پسر خاله جون عاطفه نیکا 17 ما...
نویسنده :
مامان فاطمه
19:26